پارت ۸۱

و به هانا اشاره کرد
+ خواهری من
♡ جانمممم
از ذوقش خندم گرفته بود
+ میشه برام یکم اب بیاری؟
♡ دو دیقه ای میارم
+ مرسی عزیز دلم
و رفت داخل
+ خب چیشده هیونگ؟
☆ حال خانم چو خیلی بده نهایت خیلی بتونه دووم بیاره یه ماه دیگه زندس + ولی هانا پس چی ؟
☆ مامانش گفت هر چه زود تر هانا رو ببری قصر کارت راحت تره
+ ولی من هنوز هیچی آماده نکردم باید یه اتاق براش درست کنم باید ...
☆ بعد از اینکه رفتیم قصر ترتیب این کار ها رو خودم میدم
+ ولی توام باید برگردی کشورت
☆ بود و نبود من فرقی به حال ملکه نمیکنه شایدم اصلا با نبودم خوشحال ترم میشه
+ یه سوال بپرسم ؟
☆ میدونم چی میخوای بپرسی ولی متاسفانه آره مامان واقعیمه ولی خب شاید واسه این دوسم نداره که من یاد کسی میندازمش که عاشقش بود ولی بهش خیانت کرد بابام و میگم
و یه لبخند ملیح زد
+ متاسفم نمیخواستم ناراحتت کنم
☆ ولش کن دیگه بهش عادت کردم بریم ؟
♡ بفرما داداشی
ابو از دستش گرفتم
+ دست شما درد نکنه خانم کوچولو
♡ خواهش میکنم
دیدگاه ها (۲)

پارت ۸۲

پارت ۸۳

پارت ۸۰ با هانا در حال گشت و گذار بودیم اول رفتیم بازار و ...

پارت ۷۹

پارت ۹(داخل دفتر مدیر علامت مدیر=&)علامت ها:دینا=* ما...

برمیگردمپارت : 63_ میگم میتونم از سوال بپرسم_ اره میتونی ولی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط